محل تبلیغات شما

در بدو تاسیس دانشگاه آزاد اسلامی، نظر خوبی نسبت به این مرکز آموزشی وجود نداشت.

این امر از آنجا نشات می گرفت که در حالی که دانشگاههای دولتی پایه و اساس گزینش دانشجوهای خود را "بار علمی" آن ها قرار داده بودند، "از عهده مخارج تحصیل بر آمدن" شرط اولیه، با شرط ثانویه فرق دارد!، تحصیل در دانشگاه آزاد محسوب می شد.

در چنین سال هایی، مهر دانشگاه آزاد تقریبا شبیه مهر "قبولی شهریور"، که در کارنامه بچه مدرسه ای های نیمه شیطان و نیمچه بازیگوش به چشم می خورد، به نظر می رسید، یعنی همانطور که مهر "قبولی" شهریور بیانگر اینکه محصل قبول شده "تجدید هم آورده است" بود، مهر دانشگاه آزاد اسلامی مبین اینکه "بار علمی" و "توانایی" مالی بطور توامان شرایط تحصیل دانشجو را جفت و جور نموده اند به شمار می آمد.

متاسفانه، گاه اتفاقاتی در دانشگاه آزاد اسلامی می افتاد که اعتبار این مکان را بیش از پیش زایل می ساخت.

به عنوان نمونه، نگارنده خوب به خاطر دارد که در سال های نخستین استخدام مجبور به همکاری با پزشکان طرحی، که بیشترشان دل خوشی از دانشگاه آزادی ها نداشتند، بوده و به این مناسبت از برخی جریان های روی داده در دانشگاه آزاد اطلاعات ذیقیمتی کسب می نمود.

در این باره، یکی از دکترهای طرحی در پاسخ به سوال "چرا دانشگاه آزادی ها را قبول ندارید؟"، جواب "چون فقط تئوری یاد می گیرند و کار عملی نمی کنند" را داد. در توضیح مطلب هم گفت که علیرغم اینکه معمولا سعی می کند با پیش داوری ها سر از قضاوت در نیاورد، نمی تواند نظر مساعدی نسبت به دانشگاه آزادی ها، که بنا به گفته خودشان خیلی از کارهای عملی فارغ التحصیلان دانشگاههای دولتی را فقط بصورت تئوری فرا می گیرند، داشته باشد.

سال ها از ماجرای یاد شده سپری شد و گوش من عادت کرد که از دانشگاه آزادی ها جز بدی نشنود!

با این حال، زمانی اتفاقی در زندگیم افتاد که مرا به اعتقاد راسخ "چشم ها از گوش ها قابل اعتمادترند" کشانید.

چندی از فعایت در مهندسین مشاور گذشته بود که افتخار آشنایی با یک مهندس عمران را نصیب خود یافتم. در همان اول آشنایی، "البته از دانشگاه آزاد!" را قید نمودند تا در معرفی آقای مهندس سنگ تمام گذاشته باشند!

 از آنجا که مسئولیت خطیر مدیریت پروژه را بر دوش من نهاده بودند، خوب می دانستم که در برابر فعالیت های زیر دستان هم باید جوابگو بوده و در پاسخ به سوالاتی در مایه های "تو که می دانستی از کجا فارغ التحصیل شده است.!؟" حرفی برای گفتن داشته باشم.

با این حساب بود که اوایل، تنها انجام کارهای ساده و پیش پا افتاده را به آقای مهندس محول می کردم.

علیرغم این موضوع خیلی زود "بد قضاوت کردم" و "گز نکرده پاره کردم" را متوجه حال دل نموده و کارهایی که خیلی از دانش آموخته های دولتی بخوبی از پس انجامشان بر نمی آمدند را پیشکش فارغ التحصیل دانشگاه آزاد نمودم.

آقای مهندس نه تنها از بوته تمامی آزمون ها سر بلند بیرون آمد، بلکه نگارنده را متوجه "دانشگاه آزاد آنقدرها هم که می گویند جای بدی نیست" نمود.

 چندی پیش که دلنوشته یکی از خوانندگان گرامی سایت "الف" تحت عنوان "از بیکاری برادرم شش ماه گذشت" را خواندم، یاد و خاطره ماجراهای پیشین افتادم، زیرا در این دلنوشته پای دانشگاه آزاد هم به میان کشیده شده و یک جورهایی فارغ التحصیلی از دانشگاه ازاد مترادف بیکاری قلمداد گشته بود.

روانشناسان بر این باورند که وقتی کسی "نمی توانم انجامش دهم" می گوید، بیست و هفت نفر باید "می توانی!"  پیشکش او نمایند تا بلکه بتوانند بر عدم اعتماد به نفس فردی که خود را قبول ندارد فائق آمده و او را به پای کار بکشانند.

به این ترتیب، به نظر نگارنده مشکل اصلی دانشگاه آزاد بیش از انکه به پولی بودن آن ربط پیدا کند، از این جریان که اساتید، دانشجویان، مدیران و دست اندرکاران این دانشگاه، هم در هنگام پذیرش و گزینش، هم در هنگامه تدریس و تحصیل و هم پس از فراغت از تحصیل ادعای "ما نمی توانیم!" را دارند حاصل می شود.

مالکیت چقدر می ارزد؟!

"اقتصاد" و "ازدواج"؟!

وقتی "خودمحور" هستیم!؟

دانشگاه ,آزاد ,ها ,هم ,های ,تحصیل ,دانشگاه آزاد ,که در ,از دانشگاه ,دانشگاه آزادی ,به این

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

مثنوی معنوی