محل تبلیغات شما

در حال دادن آموزش چگونگی انجام کار به یکی از پرسنل زیر دست بودم که مدیرعامل محترم شرکت سر رسیدند.

ایشان فقط توانستند ی را به مشاهده بگذرانند، زیرا پس از انقضای این مدت بسیار عصبانی شده و کار آموزش را خود بر عهده گرفتند.

درست است که فعلا می توانیم با نحوه آموزشی که در هیچ بازاری یافت نمی شود کار نداشته باشیم، اما آیا واقعا "مردی که همه چیز را می دانست" به این موضوع فکر نمی کرد که پس از چنین برخوردی چه بلایی سر مدیر پروژه می آمد و تمامی زیر دستان او چگونه با فکر کردن به "خودش هم باید یاد بگیرد!" آموزش های او را شوخی قلمداد می کردند.

اتفاق پیش آمده نگارنده را یاد اتفاقی که در سال های دور و هنگامی که در یک شرکت درست و حسابی به انجام کار اشتغال داشت انداخت:

پرسنل شرکت نیامده بودند و دست تنها از پس انجام کارها بر نمی آمدم. در فکر "چه باید کرد؟" بودم که آبدارچی شرکت با سینی چای وارد شد. مختصر سلامی رد و بدل کرده و از او "بلدی با ماشین حساب کار کنی؟" را پرسیدم.

با شنیدن جواب مثبت، "کارت که تمام شد سری به من بزن" گفته و منتظر حضور او ماندم.

بعد از حضور، بالای صندلی رفته و در حالی که با اشل مشغول اندازه گیری فواصل بودم از آبدارچی خواستم که حاصل جمع اعداد را به دست آورده و آن ها را در گوشه ای یادداشت نماید.

در حین کار بودیم که مدیر بخش وارد شده و "چه می کنید؟" را بر زبان آورد.

مختصر توضیحی داده و جواب "کارت که تمام شد سری به ما بزن" را دشت کردم.

به مجرد حضور در اتاق "دیگر تکرار نشود" را بر زبان آورده و توضیح "آن آبدارچی که ماشین حساب دست بگیرد، دیگر حاضر نخواهد شد با سینی چای در انظار عمومی حاضر شود" را داد.

پس از خروج از اتاق دلخوری ناشی از احساس "کارم ایراد داشته است" گریبانم را گرفت. با این حال نتوانستم بر مدیری که می دانست "کوچک سازی پرسنل نزد زیر دستانشان نتایج خوبی به ارمغان نمی آورد" درود نفرستم.

کار مدیر بخش از این لحاظ نیز پسندیده بود که هر چند او می توانست با ادای "به کارت برس"، آبدارچی را مطلع اینکه کاری نادرست کرده است نموده و مرا کاملا از خود راضی نماید، ترجیح داد در عوض توجه به بالادستی و زیردستی، وفق مجرم و بی گناه بودن دست به مجازات بزند.

جالب این بود که چنین شیوه ای، بزودی، مورد استفاده تمامی کارکنان شرکت قرار گرفته و موجب گشت مدیر عامل در هنگام دادن پیشنهاد خوب  "مدیریت امور نقشه کشی" به یکی از پرسنل، جواب "به شرطی قبول می کنم که حتی خود جنابعالی هم کارها را از طریق من انجام داده و از مراجعه مستقیم به نقشه کش ها خودداری نمایید" را دشت نماید.

در اصول مدیریت گفته شده که هر مدیر می تواند دهها، صدها و هزاران زیر دست داشته باشد، اما هر فردی نباید بیش از یک مدیر را دارا باشد، زیرا در چنین شرایطی در هنگام شنیدن "نکن" اولی و "بکن" دومی یا بر عکس دچار سرگشتگی شده و فریاد و فغان، دست کم در دل، "بالاخره چکار کنم؟" را بلند خواهد نمود.

این روزها که به حکم دادستانی "خانه پدری" اکران خود را از دست داده، خیلی ها در فکر این موضوع فرو رفته اند که اگر قرار باشد وزارت ارشاد اجازه اکران فیلمی را بدهد و بعد فیلم به دستور دادستانی همان حکم فیلم های بدون مجوز را دریافت نماید، آیا اعتبار و آبرویی که وزارت ارشاد نزد سینماگران دارد کماکان محفوظ خواهد ماند!!!؟

مالکیت چقدر می ارزد؟!

"اقتصاد" و "ازدواج"؟!

وقتی "خودمحور" هستیم!؟

کار ,مدیر ,شرکت ,پس ,آبدارچی ,فکر ,شده و ,پس از ,که در ,وزارت ارشاد ,کارت که

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

گلچين اخبار و مقالات بیولوژی 1390