محل تبلیغات شما

دوستی دارم که استاد دانشکده بهداشت دانشگاه تهران است.

بنا به گفته خودش(که انصافا آدم صادقی است) در بیشتر مواقع، در بار نخست مطالعه یک مطلب علمی، به 80 درصد مقصود نویسنده یا مترجم( به شرط اینکه مطلب را برای "فهمیدن" ترجمه کرده باشد!) پی می برد.

مورد بالا در مورد نگارنده صادق نیست و معمولا سه بار، دست کم تعداد دفعات لازم و ضروری برای درک و فهم نصف و نیمه مقصود و قصد و غرض نویسنده یا مترجم( به شرطی که کتاب یا مقاله دارای ترجمه خوب باشد) می باشد.

قطعا موضوع یاد شده تنها به آدم معمولی های جامعه ربط پیدا نمی کند و بوعلی سینا هم که باشی، ممکن است سر از 40 بار مطالعه مابعدالطبیعه ای که به این راحتی ها درک کردنی نیست، در بیاوری!

معروف های خارجی هم تافته جدابافته نبوده و هر آن ممکن است با نوشته یا مطلبی که به این راحتی ها درک نمی شوند مواجه گردند.

برای مثال، یک ریاضی دان نامی در باره فرضیه لاپلاس  چنین گفته است:

تمامی آنچه لاپلاس با بیان " البته واضح و مبرهن است که ." در باره شان حرف می زند را کاملا غیر قابل درک یافته و تنها پس از سعی و تلاش های وافر و مطالعه کتب گوناگون مقدماتی موفق به پی بردن به منظور نویسنده می گشتم.

در این باب، متاسفانه اتفاق بدی برای ما ایرانی ها افتاده و آن این است که خواه در هنگام بیان مطلب و خواه در هنگام درک آن با گمان "مشکل قطعا به من مربوط نمی شود" روبرو می شویم.

برای نمونه یکی از دوستان می گفت که وقتی رضا( از دوستان مشترک که متاسفانه زیادی باهوش و باسواد است) چیزی را توضیح داده و متوجه اینکه مخاطب متوجه نمی شود می گردد، نگاهش را جوری که پنداری با "گاو" طرف می باشد، متوجه "غیر متوجه" می کند.

با کمال تاسف، این نوع نگاه در برخی از سخنرانان مجالس هم دیده شده و برای همین "فلانی می فهمد چه می گویم" از دهان این نوع سخنرانان کم خارج نمی شود.

ناگفته پیداست که این سخن بیانگر این است که در میان کلیه آدم های حاضر در جمع، فقط درک و فهم یک نفر به اندازه ای که متوجه فرمایشات گهربار سخنران شود بوده و بقیه بی دلیل قانع کننده در مراسم حضور یافته اند( یک نفر هم نیست به آقا یا خانم سخنران " با این شرایط بهتر نبود به اتفاق تنها فرد درک کننده، یک کلاس خصوصی برگزار کرده و وقت دیگران را بی خود و بی جهت تلف نکنی!" بگوید)

"می دانی می خواهم چه بگویم!؟" را می توان تکیه کلام آنانی که بیش از نگرانی برای خود، که منظور و مقصود را درست و روشن و همه فهم بیان کنند، نگران درک و فهم شنونده هستند، دانست( فعلا با اینکه "قبل از ادای سخن، شنونده از کجا باید بداند که گوینده راجع به چه چیزی می خواهد حرف بزند" کاری نداریم)

شوربختانه، در باره درک متون و نوشته ها و گفته ها نیز اوضاع اصلا بهتر نیست و خیلی از کسانی که باید "بهتر و بیشتر مطالعه کنم" بگویند، خود را در جای جمیع خوانندگان و شنوندگان قرار داده و از طرف همه عباراتی در مایه های "خودت فهمیدی چه گفتی؟!" را نثار نویسنده یا گوینده نگون بخت می کنند!

کسی هم نیست به آقا یا خانم معترض بگوید که گیریم که نویسنده یا گوینده متوجه نوشته یا گفته اش نشده است; سردبیری که نوشته را قابل انتشار دانسته یا انبوه حضاری که با استماع فرمایشات نام نبرده قند را در دل خود آب شده دیده اند یا با بهره گیری از شهد شیرین کلمات، گل از گلشان شکفته است هم نفهمیده اند که طرف چه گفته است!؟

مالکیت چقدر می ارزد؟!

"اقتصاد" و "ازدواج"؟!

وقتی "خودمحور" هستیم!؟

هم ,متوجه ,یک ,گفته ,نویسنده ,های ,نویسنده یا ,نمی شود ,است که ,و فهم ,درک و

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها